کتاب پیش رو، داستان سه روباه است که نقشه می کشند به جزیره ای بروند که فقط خرگوش ها در آن حضور دارند. خرگوش هایی که جز خود، حیوان دیگری را تا به حال ندیده اند ... . با تصویرگری زهره مکی
گزیده کتاب
رئیس خرگوش ها نمی توانست هیجانش را پنهان کند. ضربان قلبش تندتر شده بود و مرتبا در ساحل قدم می زد و احساساتش را با همسرش در میان می گذاشت. همسرش هم دست کمی از او نداشت. هر دو خوشحال و هیجان زده بودند و خدا را شکر می کردند که قهوه ای و پنجه باریک قبل از توفانی شدن دریا به ساحل رسیده اند. قهوه ای و پنجه باریک از قایق پیاده شدند. آن ها آنقدر به هم شبیه بودند که اگر رنگ شان با هم متفاوت نبود، خرگوش های جزیره نمی دانستند کدام قهوه ای و کدام پنجه باریک است … .
رئیس خرگوش ها نمی توانست هیجانش را پنهان کند. ضربان قلبش تندتر شده بود و مرتبا در ساحل قدم می زد و احساساتش را با همسرش در میان می گذاشت. همسرش هم دست کمی از او نداشت. هر دو خوشحال و هیجان زده بودند و خدا را شکر می کردند که قهوه ای و پنجه باریک قبل از توفانی شدن دریا به ساحل رسیده اند. قهوه ای و پنجه باریک از قایق پیاده شدند. آن ها آنقدر به هم شبیه بودند که اگر رنگ شان با هم متفاوت نبود، خرگوش های جزیره نمی دانستند کدام قهوه ای و کدام پنجه باریک است … .
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.