معرفی کتاب
جان هیک ازجمله متفکرانی است که در کتاب «خدای عشق و مسأله شر» صادقانه به دنبال تبیین معقولی از دین در دنیای مدرن است. مسأله ای که او در این کتاب به آن می پردازد، در مورد علت وجود شر و ارتباط آن با عشق خداوند به انسان هاست. در واقع تأکیدی که مسیحیت بر خدا دارد، به عنوان خدای عشق با آنچه از مسیحیت در جهان می بینیم، تعارض دارد؛ اگر خدا عاشق انسان هاست، باید این عشق در آفرینش تجلی پیدا کند.هیک برخلاف آگوستین «گناه اولیه» را اسطوره ای می داند و معتقد است مسأله شر نه تنها برای مؤمنان اهمیت دارد و گاهی ایمانشان را از آنها می ستاند بلکه برای غیرمؤمنان هم مسأله شر مهم است. جان هیک معتقد است هر مساله ای در ارتباط با غایت و کاربردش، خیر یا شر است؛ مثل چاقوی تیز. هرچه در این جهان است، وقتی آن را به خیر و شر توصیف می کنیم، معمولا با مبنایی در ارتباط است. برخی لذت شخص را مبنا قرار می دهند و می گویند چون برخی علل این آسایش و لذت را از من می گیرد پس شر وجود دارد؛ در حالی که هیک معتقد است اگر واقعا خدا را در ارتباط با جهان ببینیم، خدا آنچه انجام می دهد خیر است. هیک با مثالی تصریح می کند پدر عاشق نسبت به فرزندش این طرح را دارد که تمام ظرفیت های وجودی اش به کمال برسد، برای همین با وجود برخی مسائل به ظاهر شر، این فضایل اخلاقی و ارزش ها معنی پیدا می کند.جان هیک، شرور اخلاقی را به اختیار بازمی گرداند، او معتقد است انسان ها نهایتا به خیر عالی می رسند و هدف خدا پرورش و شکوفایی فضایل اخلاقی در فضایی طبیعی است که در این صورت است که انسان خداگونه می شود و از مرحله صورت خدا به شباهت خدا می رسد. هیک می گوید ما در این جهان طوری قرار گرفته ایم که خداوند به صورت کاملا مستقیم خود را بر انسان آشکار نمی کند چون در این صورت، امکان ایمان آوردن انسان دیگر وجود ندارد. برای همین در فضایی مبهم و نیمه پنهان است که خداوند خودش را نشان می دهد تا امکان ایمان و آزادی معرفتی وجود داشته باشد و در واقع لازمه ایمان آگاهانه و آزادانه، وجود این فضای مبهم در عالم است.
جان هیک ازجمله متفکرانی است که در کتاب «خدای عشق و مسأله شر» صادقانه به دنبال تبیین معقولی از دین در دنیای مدرن است. مسأله ای که او در این کتاب به آن می پردازد، در مورد علت وجود شر و ارتباط آن با عشق خداوند به انسان هاست. در واقع تأکیدی که مسیحیت بر خدا دارد، به عنوان خدای عشق با آنچه از مسیحیت در جهان می بینیم، تعارض دارد؛ اگر خدا عاشق انسان هاست، باید این عشق در آفرینش تجلی پیدا کند.هیک برخلاف آگوستین «گناه اولیه» را اسطوره ای می داند و معتقد است مسأله شر نه تنها برای مؤمنان اهمیت دارد و گاهی ایمانشان را از آنها می ستاند بلکه برای غیرمؤمنان هم مسأله شر مهم است. جان هیک معتقد است هر مساله ای در ارتباط با غایت و کاربردش، خیر یا شر است؛ مثل چاقوی تیز. هرچه در این جهان است، وقتی آن را به خیر و شر توصیف می کنیم، معمولا با مبنایی در ارتباط است. برخی لذت شخص را مبنا قرار می دهند و می گویند چون برخی علل این آسایش و لذت را از من می گیرد پس شر وجود دارد؛ در حالی که هیک معتقد است اگر واقعا خدا را در ارتباط با جهان ببینیم، خدا آنچه انجام می دهد خیر است. هیک با مثالی تصریح می کند پدر عاشق نسبت به فرزندش این طرح را دارد که تمام ظرفیت های وجودی اش به کمال برسد، برای همین با وجود برخی مسائل به ظاهر شر، این فضایل اخلاقی و ارزش ها معنی پیدا می کند.جان هیک، شرور اخلاقی را به اختیار بازمی گرداند، او معتقد است انسان ها نهایتا به خیر عالی می رسند و هدف خدا پرورش و شکوفایی فضایل اخلاقی در فضایی طبیعی است که در این صورت است که انسان خداگونه می شود و از مرحله صورت خدا به شباهت خدا می رسد. هیک می گوید ما در این جهان طوری قرار گرفته ایم که خداوند به صورت کاملا مستقیم خود را بر انسان آشکار نمی کند چون در این صورت، امکان ایمان آوردن انسان دیگر وجود ندارد. برای همین در فضایی مبهم و نیمه پنهان است که خداوند خودش را نشان می دهد تا امکان ایمان و آزادی معرفتی وجود داشته باشد و در واقع لازمه ایمان آگاهانه و آزادانه، وجود این فضای مبهم در عالم است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.