این اثر که نام کامل آن نجم الثاقب فی احوال الامام الغائب است، دومین کتاب علاّمه در موضوع مهدویت و به زبان عربی می باشد. این کتاب ـ چنان چه در مقدمه به آن اشاره شده ـ به درخواست میرزای شیرازی نگاشته شده است.
وی با شناخت از دانش و صلاحیت علمی علاّمه نوری از وی می خواهد که کتابی درباره آن حضرت (ع) به زبان فارسی بنویسد و حاجی نوری در پی اجابت این درخواست در کمتر از سه ماه نجم الثاقب را می نگارند. مؤلف داستان گفت وگوی خود با میرزا را در این ارتباط در مقدّمه نجم الثاقب چنین آورده است:
چندی پیش جناب مستطاب حاج میرزا حسن شیرازی با من مشورتی کرد و نظر ایشان بر این تعلّق گرفت که کتاب کمال الدّین به فارسی ترجمه شده و در میان اهل ایمان انتشار یابد[در پاسخ] من عرضه داشتم که جناب عالم فاضل سیّد علی اصفهانی معروف به (امامی) ـ شاگرد علامه مجلسی ـ آن را ترجمه کرده … همچنین بعضی از فضلای معاصر از سادات شمس آبادی اصفهان آن را ترجمه کرده اند و ترجمه دوباره آن رنج بی فایده ای است. جناب میرزای شیرازی از این اندیشه منصرف گشتند تا این که در ماه شعبان گذشته ( 1303 ق) شبی ایشان، مجدداً سخن از تألیف کتابی درباره آن حضرت به میان آورده و سرانجام فرمودند: «بهتر آن است که مستقلاً کتابی در این باب نوشته شود و شخص شما برای این خدمت شایان، شایسته هستی». بنده معروض داشتم: «فعلاً مقدّمات اقدام این امر خطیر فراهم نیست امّا سال گذشته رساله ای به نام جنّه المأوی نوشتم و در آن [شرح احوال] کسانی را که در عصر غیبت کبری خدمت امام عصر(ع) رسیده اند، جمع آوری کردم و این غیر از کسانی است که در جلد سیزدهم بحارالانوار ذکر شده اند، اگر مصحلت می دانید جنه المأوی را ترجمه و مطالب موجود در بحارالانوار را نیز به آن بیفزایم تا کتاب خوبی از کار درآید. میرزا این نظر را پسندید و فرمود: «تنها بر این مطالب اکتفا نشود بلکه اندکی از حالات آن جناب نیز به آن افزوده گردد، هر چند که به ایجاز و اختصار باشد».
من نیز از بارگاه ملکوتی امامین عسکریین(ع) به خاطر حقّ همسایگی در خواست کمک کردم و بحمدالله از برکت آن جایگاه در اندک زمانی (نزدیک به سه ماه) این خدمت به انجام رسید و نام این گرامی نامه را نجم الثّاقب گذاشتم.
چنان چه خود مؤلّف در مقدّمه اشاره کرده اند نجم الثاقب ترجمه جنّهالمأوی با افزوده هایی می باشد. بعد از اتمام کتاب، مرحوم میرزای شیرازی در تقریظی بر کتاب آن را چنین می ستاید:
کتابی است در نهایت تمامیّت و حسن تربیت و جوده تهذیب که در نظر ندارم [کتابی] در این باب به این خوبی نوشته شده باشد. مراجعه به این کتاب در رفع شبهه و تصحیح عقیده بر متدیّنان لازم است تا انشاءالله از لمعان (= تابش) انوار هدایتش به سر منزل ایمان و ایقان (= یقین) و محل امن و امان برسند.
الحمد للّه الأوّل بلا ابتداء، و الآخر بعد فناء الأشیاء، الولیّ الحمید، العزیز المجید، المتفرّد بالملک و القدره، الفعّال لما یرید، له الخلق و الأمر.و الحمد للّه الذی الخلق بقدرته، و جعلهم دلیلا علی إلهیّته، و بعث فیهم رسلا مبشّرین و منذرین لئلا یکون للناس علی اللّه حجّه بعد الرسل، یأمرونهم بعبادته، و أیّد کلّ رسول بآیات و معجزات جعلها دلیلا علی صدق نبوّته.و صلّی اللّه علی محمّد خاتم الأنبیاء و المرسلین، و صاحب المعجز المبین (القرآن العظیم) أوّل الثقلین، کتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، تنزیل من حکیم حمید.و الصلاه و السلام علی آله الطیّبین، ثانی الثقلین، و المقرونین بالکتاب المبین، الهداه المهدیّین، ذوی الآیات الباهرات، و المعجزات الظاهرات، و منهل الفضائل و المکرمات، نجوم الهدی و أعلام التقی؛ ما غرّد طیر و شدا.أمّا بعد:فقد کان الناس یطالبون کلّ نبیّ مرسل، أو وصی، أن یریهم بعض المعجزات و خوارق العادات شرطا لتصدیقه و الایمان به فذلک أثبت طریق إلی معرفه صدقه و اثبات صحّه نبوّته و وصایته، فما هو المعجز؟«المعجز فی اللغه: ما یجعل غیره عاجزا، ثمّ تعورف فی الفعل الذی یعجز القادر عن الاتیان بمثله.و فی الشرع: هو کلّ حادث، من فعل اللّه، أو بأمره، او تمکینه، ناقض لعاده الناس فی زمان تکلیف مطابق لدعوته، أو ما یجری مجراه».فالمعجزه إذن هی برهان ساطع، و دلیل قاطع، و علامه صدق، یظهرها اللّه علی یدی النبی أو الوصی عند دعائه أو ادعائه، یمکن للناس من خلالها التمییز بین الصادق و الکاذب، و دفع الشکّ و الریب فیه، لئلا تبقی لهم حجّه فی معصیته و مخالفته، و لیهلک من هلک عن بیّنه و یحیا من حیّ عن بیّنه.و للمعجز أحکام و شروط لا بدّ من توفّرها و معرفتها، ذکر الشیخ المصنّف أربعه منها فی مقدّمه کتابه هذا.إذا عرفت ذلک فاعلم أنّ أعظم معجزات الأنبیاء، و اشرفها منزله و أسماها رتبه، و أوضحها دلاله هی: (القرآن الکریم) الذی فرض اعجازه علی کلّ من سمعه علی تفاوت مراتبهم فی البلاغه، و اختلاف مشاربهم و تباین تخصصاتهم؛ أعجزهم اسلوبه و نظمه فی الایجاز و الإطاله معا؛ علومه، حکمه، کشفه عن الغیوب الماضیه و أخبار الامم السالفه و سیر الأنبیاء، و إخباره عن الحوادث الآتیه و الغیب؛ و امتاز ببقائه و خلوده، خاصّه و أن سائر معجزات الأنبیاء کانت وقتیّه ذهبت فی حینها، و لم یشاهدها إلّا من عاصرها و حضرها، لذا فهو دلیل علی صدق اولئک الرسل و الأنبیاء، إذ هو مصدّق لهم، و مخبر عن حالهم.
چندی پیش جناب مستطاب حاج میرزا حسن شیرازی با من مشورتی کرد و نظر ایشان بر این تعلّق گرفت که کتاب کمال الدّین به فارسی ترجمه شده و در میان اهل ایمان انتشار یابد[در پاسخ] من عرضه داشتم که جناب عالم فاضل سیّد علی اصفهانی معروف به (امامی) ـ شاگرد علامه مجلسی ـ آن را ترجمه کرده … همچنین بعضی از فضلای معاصر از سادات شمس آبادی اصفهان آن را ترجمه کرده اند و ترجمه دوباره آن رنج بی فایده ای است. جناب میرزای شیرازی از این اندیشه منصرف گشتند تا این که در ماه شعبان گذشته ( 1303 ق) شبی ایشان، مجدداً سخن از تألیف کتابی درباره آن حضرت به میان آورده و سرانجام فرمودند: «بهتر آن است که مستقلاً کتابی در این باب نوشته شود و شخص شما برای این خدمت شایان، شایسته هستی». بنده معروض داشتم: «فعلاً مقدّمات اقدام این امر خطیر فراهم نیست امّا سال گذشته رساله ای به نام جنّه المأوی نوشتم و در آن [شرح احوال] کسانی را که در عصر غیبت کبری خدمت امام عصر(ع) رسیده اند، جمع آوری کردم و این غیر از کسانی است که در جلد سیزدهم بحارالانوار ذکر شده اند، اگر مصحلت می دانید جنه المأوی را ترجمه و مطالب موجود در بحارالانوار را نیز به آن بیفزایم تا کتاب خوبی از کار درآید. میرزا این نظر را پسندید و فرمود: «تنها بر این مطالب اکتفا نشود بلکه اندکی از حالات آن جناب نیز به آن افزوده گردد، هر چند که به ایجاز و اختصار باشد».
من نیز از بارگاه ملکوتی امامین عسکریین(ع) به خاطر حقّ همسایگی در خواست کمک کردم و بحمدالله از برکت آن جایگاه در اندک زمانی (نزدیک به سه ماه) این خدمت به انجام رسید و نام این گرامی نامه را نجم الثّاقب گذاشتم.
چنان چه خود مؤلّف در مقدّمه اشاره کرده اند نجم الثاقب ترجمه جنّهالمأوی با افزوده هایی می باشد. بعد از اتمام کتاب، مرحوم میرزای شیرازی در تقریظی بر کتاب آن را چنین می ستاید:
کتابی است در نهایت تمامیّت و حسن تربیت و جوده تهذیب که در نظر ندارم [کتابی] در این باب به این خوبی نوشته شده باشد. مراجعه به این کتاب در رفع شبهه و تصحیح عقیده بر متدیّنان لازم است تا انشاءالله از لمعان (= تابش) انوار هدایتش به سر منزل ایمان و ایقان (= یقین) و محل امن و امان برسند.
الحمد للّه الأوّل بلا ابتداء، و الآخر بعد فناء الأشیاء، الولیّ الحمید، العزیز المجید، المتفرّد بالملک و القدره، الفعّال لما یرید، له الخلق و الأمر.و الحمد للّه الذی الخلق بقدرته، و جعلهم دلیلا علی إلهیّته، و بعث فیهم رسلا مبشّرین و منذرین لئلا یکون للناس علی اللّه حجّه بعد الرسل، یأمرونهم بعبادته، و أیّد کلّ رسول بآیات و معجزات جعلها دلیلا علی صدق نبوّته.و صلّی اللّه علی محمّد خاتم الأنبیاء و المرسلین، و صاحب المعجز المبین (القرآن العظیم) أوّل الثقلین، کتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، تنزیل من حکیم حمید.و الصلاه و السلام علی آله الطیّبین، ثانی الثقلین، و المقرونین بالکتاب المبین، الهداه المهدیّین، ذوی الآیات الباهرات، و المعجزات الظاهرات، و منهل الفضائل و المکرمات، نجوم الهدی و أعلام التقی؛ ما غرّد طیر و شدا.أمّا بعد:فقد کان الناس یطالبون کلّ نبیّ مرسل، أو وصی، أن یریهم بعض المعجزات و خوارق العادات شرطا لتصدیقه و الایمان به فذلک أثبت طریق إلی معرفه صدقه و اثبات صحّه نبوّته و وصایته، فما هو المعجز؟«المعجز فی اللغه: ما یجعل غیره عاجزا، ثمّ تعورف فی الفعل الذی یعجز القادر عن الاتیان بمثله.و فی الشرع: هو کلّ حادث، من فعل اللّه، أو بأمره، او تمکینه، ناقض لعاده الناس فی زمان تکلیف مطابق لدعوته، أو ما یجری مجراه».فالمعجزه إذن هی برهان ساطع، و دلیل قاطع، و علامه صدق، یظهرها اللّه علی یدی النبی أو الوصی عند دعائه أو ادعائه، یمکن للناس من خلالها التمییز بین الصادق و الکاذب، و دفع الشکّ و الریب فیه، لئلا تبقی لهم حجّه فی معصیته و مخالفته، و لیهلک من هلک عن بیّنه و یحیا من حیّ عن بیّنه.و للمعجز أحکام و شروط لا بدّ من توفّرها و معرفتها، ذکر الشیخ المصنّف أربعه منها فی مقدّمه کتابه هذا.إذا عرفت ذلک فاعلم أنّ أعظم معجزات الأنبیاء، و اشرفها منزله و أسماها رتبه، و أوضحها دلاله هی: (القرآن الکریم) الذی فرض اعجازه علی کلّ من سمعه علی تفاوت مراتبهم فی البلاغه، و اختلاف مشاربهم و تباین تخصصاتهم؛ أعجزهم اسلوبه و نظمه فی الایجاز و الإطاله معا؛ علومه، حکمه، کشفه عن الغیوب الماضیه و أخبار الامم السالفه و سیر الأنبیاء، و إخباره عن الحوادث الآتیه و الغیب؛ و امتاز ببقائه و خلوده، خاصّه و أن سائر معجزات الأنبیاء کانت وقتیّه ذهبت فی حینها، و لم یشاهدها إلّا من عاصرها و حضرها، لذا فهو دلیل علی صدق اولئک الرسل و الأنبیاء، إذ هو مصدّق لهم، و مخبر عن حالهم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.