قصه ی حضرت ابراهیم(ع)

معرفی کتاب درقصه های قرآن کریم ،مخصوصا قصه های پیامبران که برقلب پیامبر رحمت و مهربانی، حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه و آله نازل گردیده ؛نکته ها وعبرت هایی نهفته است که می تواند در انتخاب اصول مهم و اساسی سبک زندگی راه گشا باشد.یکی از نکاتی که ما پدر و مادرها باید به آن توجه داشته باشیم این است که کودکان خود را با پیامبران بزرگوار آشنا سازیم .نشر جمال برای این آشنایی مجموعه را در ده جلد و معرفی 12 پیامبر منتشر کرده است. امید است با خرید این مجموعه قدم مهمی را در راستای این شناخت معنوی برداریم.بخشی از کتاب را جهت آشنایی با متن کتاب می خوانیم: ابراهیم بعد از به جا آوردن حج یک شب خواب عجیبی دید خیلی عجیب و سخت.در خواب خداوند به او گفت:اسماعیل را قربانی کن.شب دوم و سوم هم همین خواب را دید.ابراهیم خوابش را برای فرزندش تعریف کرد.اسماعیل گفت:پدرجان هرچه از طرف خدا به تو دستور رسیده انجام بده.تو پیامبر خدا هستی و من به تو و خدای تو ایمان دارم.پس مرا با زنجیر محکم ببند و قربانی کن.حضرت ابراهیم با این که خیلی غمگین بود و اسماعیل را بی نهایت دوست داشت ولی اطاعت از خدا واجب بود…..